جدول جو
جدول جو

معنی قصه گفتن - جستجوی لغت در جدول جو

قصه گفتن
داستان گفتن
تصویری از قصه گفتن
تصویر قصه گفتن
فرهنگ فارسی عمید
قصه گفتن
(پُ دَ)
حکایت گفتن. داستانسرائی کردن
لغت نامه دهخدا
قصه گفتن
حکایت گفتن، داستان سرائی کردن
تصویری از قصه گفتن
تصویر قصه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ غَیْیُ پَ رُ تَ)
ناسزا و بد گفتن به بزرگان و پیشوایان دین. (ناظم الاطباء). گفتن سخنی که کفر آرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ رَ / رِ دَ)
شکایت کردن. تظلم:
گله از دست ستمکاره به سلطان گویند
چون ستمکاره تو باشی گله پیش که بریم ؟
سعدی (صاحبیه).
، در تداول امروز، گله باشکایت تفاوت گونه ای دارد، بدین معنی که گله، شکایت نرم و ملایم بود از دوست نزد خود او یا دوستی دیگر که با هر دو طرف دوست است
لغت نامه دهخدا
شکایت کردن، تظلم کردن: مگر از دست ستمکاره بسلطان گویند چون ستمکاره تو باشی گله پیش که بریم ک (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار